سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
سلام جادوگر
  • کل بازدیدها: 5254 بازدید

  • بازدید امروز: 1 بازدید

  • بازدید دیروز: 1 بازدید
  • زبان ایرانی
    ویولت ( 85/2/21 ساعت 9:23 ع )

    زبان ایرانی شاخه ای از زبانهای هندوایرانی از ریشه ی هندو اروپایی است که شامل همه زبانهای آریایی رایج در ایران .ترکستان (یغنابی)قفقاز(آسی)عراق(کردی)وترکیه و بخش زیادی از زبانهای آریایی افغانستان میشود .این زبانها همه به ریشه یگانه ای میرسند که ایرانی کهن خوانده میشوند.از این زبانها زبانهای اوستایی.پارسی باستان مادی و سایر زبانهای کهن ایرانی جدا شده اند.پارسی میانه شامل زبانهای پارسی میانه (پهلوی).پارتی.سغدی.خوارزمی وختنی است.که از زبانهای کهنتر ایرانی حاصل شده اند.زبانهای کنونی ایران شامل پارسی و سایر لهجه های آریایی امروزی ایران و کشورهای مجاورمانند( لری.بلوچی.پشتو.تاتی وآسی) است.زبانهای ایرانی را معمولن بر حسب شباهت یا جدایی صوتی و دستوری و واژه ای به دو بخش عمده خاوری و باختری بخش میکنند. بنابراین اوستا زبان گاتها و مادی زبان شاهان سلسله ی مادی و مردم باختر ایران و پارسی باستان همان زبان پارسی هخامنشی و پارسی کهن بوده است که با اوستا و سانسکریت خویشاوندی نزدیک داشته.پارسی میانه واسطه ی بین پارسی باستان و پارسی کنونی و زبان رسمی ایران در دوره ی ساسانی بوده و پارسی نو(کنونی)یعنی پارسی دری دنباله پارسی میانه و پارسی باستان است.

     جدول زبانهای ایرانی

    جدول ۱

     شاخه باختری

    پارسی کهن :اوستایی.پارسی باستان.مادی

      پارسی میانه: پارسی میانه (پهلوی)پارتی(پهلوی اشکانی)زبان قوم پارت

       پارسی کنونی :جنوبی:پارسی.لری لاری بشکردی.کومزاریو غیره

      پارسی کنونی:شمالی:کردی.لهجه های دریای خزر .لهجه ای مرکز ایران .بلوچی.

    شاخه خاوری

    پارسی میانه :ختنی سغدی خوارزمی

    پارسی کنونی:آسی.پشتو.لیننانی(سغدی نو  لهجه های فلات پامیر) 

    جدول۲

    پارسی باستان:۱اوستا.۲سنگ نوشته های پارسی باستان

    پارسی میانه:۱. پارتی اشکانیان ۲.پارسیگ ساسانیان

    پارسی نو :پارسی و دیگر زبانهای ایرانی مانند کردی.پشتو .لری.آسی.پارس

    با تشکر از وب http://www.aryabom.blogfa.com/



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • دوست
    ویولت ( 85/2/21 ساعت 9:13 ع )

    به نظر من یکی از قشنگ ترین تیکه های کتاب شازده کوچولو قسمتی یه که روباه میگه

    انسان ها عادت دارند همه چیز را با پول از مغازه ها بخرند اما چون  هیچ مغازه ای نیست دوست بفروشد انسان ها مانده اند بی دوست!

    شاد باشید



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • خواب خدا
    ویولت ( 85/2/21 ساعت 9:3 ع )

    خواب دیدم...در خواب گفتگویی با خدا داشتم...خدا گفت:
    پس می خواهی با من گفتگو کن
    گفتم:اگر وقت داشته باشید
    خدا لبخند زد...وقت من ابدی هست...چه سوالاتی در ذهن داری،که می خواهی از من بپرسی؟
    چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
    خدا پاسخ داد...
    این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند
    عجله دارند که هر چه زود تر بزرگ شوند وبعد حسرت دوران کودکی را می خورند
    اینکه سلامت شان را صرف بدست آوردن پول می کنند و بعد پول شان را صرف حفظ سلامتی میکنند
    اینکه با نگرانی نسبت به آینده زمان حال فراموش شان می شود
    آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و در حال
    این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد وچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند
    خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم
    بعد پرسیدم....
    به عنوان خالق انسان ها ، می خواهید آنها چه درس هایی را از زندگی یاد بگیرند؟
    خدا با لبخند پاسخ داد،
    یاد بگیرد که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب دیگران شد
    یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند
    یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
    یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ، ایجاد کنیم
    و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد
    با بخشیدن، بخشش یاد بگیرند
    یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند
    یاد بگیرند که می شود دونفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آنرا متفاوت ببینند
    یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند
    ویاد بگیرند که من اینجا هستم
    همیشه

    این متن قشنگو از وبلاگه http://songofhearts.blogfa.com/ گرفتم

    موفق باشید!



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • جانوران افسانه ای یونان
    ویولت ( 85/2/18 ساعت 7:5 ع )
    +آرگوس(Argus)

    آرگوس، یکی از قهرمانان اساطیر یونان است که به آرگوس مشاهده گر مشهور است. علت این نام گذاری تعداد فراوان چشمان او بوده که در بعضی روایات 4 چشم و در بسیاری از داستانها و نقاشیها دارای 100 چشم بوده است که در سراسر بدن او قرار داشتند. این خاصیت، آرگوس را به یک نگهبان ایده آل مبدل کرده بود و هرا، همسر زئوس، او را برای نگهبانی زئوس و معشوقه اش ایو Io، گماشته بود. اما زئوس به هرمس، پیغامبر خدایان، دستور داد تا ایو را برباید و هرمس خود را به شکل چوپانی درآورد و با حکایتهای طولانی و آوای نی خود، آرگوس را به خواب برد و ایو را دزدید. در بعضی از داستانها، آرگوس در آخر به دست هرمس کشته میشود.

    +کایمرا (Chimaera)

    http://www.senmerv.com/images/chimaera.jpg

    کایمرا فرزند اژدهایی صد سر به نام تایفویوس (Typhoeus) و موجودی نیمه پری، نیمه مار به نام اکیدنا (Echidna) است و یکی از معروفترین هیولاهای اساطیر به شمار میرود. کایمرا موجودی با دو سر شیر و بز در یک سو و دمی با سر مار از سوی دیگر بوده است. بدن او هم نیمی شیر و نیمی بز بوده و از دهانش آتش میریخته است. این هیولا ، با از بین بردن گله های دامداران و حمله به مردم، موجب وحشت اهالی لیسیا Lycia بود و به دست مردی به نام بلروفون (Bellerophon) از اهالی کورینت (قرنت) کشته شد.

    +سایکلوپ ها (Cyclopes)

    یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تیتان ها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا (Gaea) الهه مادر و اورانوس (Uranus) بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل 12 تن از تایتان ها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه نفر بودند و نماد رعد، برق و صاعقه به شمار می آمدند. این غولها، اولین آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس (Cronus)، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سایکلوپ ها را آزاد کرد و در عوض آنها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند.

    +اکیدنا (Echidna)
    اکیدنا (Echidna) : هیولای مونثی که نیمی پری و نیمی مار بود و در غاری زندگی میکرد. او تنها هنگام شکار غار را ترک میکرد و هر موجودی که از آن حوالی میگذشت را میخورد. این موجود فانی اما درای عمری طولانی بود و توسط آرگوس کشته شد.

    + هکتاتون کایرس (Hecatonchires)

    هکتاتون کایرس به معنی "صد دست" است. این موجودات با 50 سر و 100 دست قدرتمند، فرزندان گایا و اورانوس بودند. این سه موجود صد دست، از پدر خود متنفر بودند و اورانوس آنها را به رحم مادرشان باز گرداند. آنها بعدها در شورشی علیه اورانوس شرکت کردند، اما کرونوس(برادرشان) باز هم آنها را به زندان انداخت و بعد توسط زئوس آزاد شدند و به نبرد با تایتانها پرداختند. آنها میتوانستند در آن واحد چندین تخته سنگ عظیم را به سمت دشمنان خود پرتاب کنند.

    +غولها (Giants)

    غولها، موجودات عظیم الجثه ای بودند که در اثر بر زمین ریختن خون اورانوس به وجود آمده بودند. آنها به زئوس و خدایان المپ نشین حمله کردند و برای رسیدن به مقر آنها، بالای ک.هی رفته و با روی هم گذاشتن تجهیزات جنگی خود، راهی برای رسیدن به مقر خدایان ایجاد کردند. خدایان در نهایت توانستند با کمک هرکول، قهرمان اساطیری و فرزند زئوس، غولها را شکست بدهند و آنها را در زیر آتشفشانها دفن کنند.

    +گورگون ها (Gorgons)

    در اساطیر یونان، گورگون هیولایی مونث، با بدنی پوشیده از فلسهایی نفوذ ناپذیر، موهایی از مارهای زنده، دندانهایی تیز و چهره ای چنان زشت بوده اند که هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد. آنها سه تن بودند که دوتا از آنها جاودان بودند و سومی که مدوزا نام داشت فانی بود. یونانیان از تصویر سر این هیولا برای آراستن سپرهای خود استفاده میکردند تا دشمنان خود را وحشت زده کرده و خود را از قدرتهای شیطانی محافظت کنند.

    +مدوزا (Medusa)

    مدوزا در ابتدا دوشیزه ای بسیار زیبا بوده است، اما پس از اینکه پوزئیدون، خدای دریا او را در معبد آتنا اغوا میکند، موجب خشم این الهه میشود و آتنا، او را به شکل کریه ترین موجود ممکن، یعنی یک گورگون در می آورد. از آنجایی که مدوزا در اصل انسان بوده است، فانی بوده و در نهایت توسط یکی از قهرمانان اساطیری به نام پرسیوس (Pereus) کشته میشود. پرسیوس که تحت حمایت آتنا به نبرد با مدوزا رفته بود، موفق میشود بت هوشمندی سر او را از بدن جدا کند. گفته میشود که در این زمان، دو تا از موجودات افسانه ای، پگاسوس (Pegasus) و کریسائور (Chrysaor) که فرزند مدوزا و پوزئیدون بوده اند، از بدن مدوزا خارج شده اند.

    http://www.senmerv.com/images/medusa.jpg


    +تایفویوس (Typhoeus)

    تایفویوس، اژدهایی با نفس آتشین، صد سر و خستگی ناپذیر بوده است. گایا، در اوج نا امیدی او را به دنیا آورد تا از تایتانها در مقابل المپیان محافظت کند. او تا حد زیادی موفق میشود و تعدادی از خدایان المپ را فراری داده و زئوس را به بند میکشد. هرمس به نجات زئوس میآید و زئوس هم با استفاده از تیرهای صاعقه، تایفویوس را از بین میبرد. گفته میشود که تایفویوس زیر کوه اتنا (Etna) در سیسیل دفن شده است.

    +سربروس (Cerberus)

    سربروس هم یکی دیگر از فرزندان تایفویوس و اکیدنا است و سگی سه سر، با ماری به جای دم است. این هیولا نگهبان جهان مردگان بوده است. او به مردگان اجازه ورود میداده و مانع خروج آنها از جهان زیر زمین میشده است. تنها چند تن از افراد زنده موق شدند به طریقی از این سد بگزرند و به دنیای مردگان رفته و بازگردند. یکی از این افراد اورفئوس (Orpheus) بود که توانست با خواندن آواز او را خواب کند و به نجات همسرش یوریدیس (Eurydice) برود. هرکول نیز، در آخرین ماموریت خود موفق شد سربروس را از جایگاه خود خارج کند و به شاه یوریستئوس (Eurystheus) پیشکش کند.

    http://www.senmerv.com/images/cerberus.jpg

    +سیرن ها (Sirens)

    سیرن ها خواهرانی بودند که در بخشهای پر صخره دریا میزیستند. آنها آوازی بسیار زیبا و فریبنده داشتند و دریانوردان را با آوای خود گمراه کرده و به کام صخره های مرگ آور میکشیدند. گفته میشود که این چهار خواهر، فرزندان آکلوس Achelous خدای طوفان بوده اند.

    +پگاسوس (Pegasus)

    پگاسوس اسبی بالدار و فرزند رابطه مدوزا و پوزئیدون است. او زمانی که سر مدوزا توسط پرسیوس از تن جدا شد، به دنیا آمد و توسط بلروفون اهلی شد. پگاسوس در طی ماجراهای این قهرمان، مرکب او بود و به او در از بین بردن کایمرا کمک کرد. اما زمانی که بلروفون میخواست به کمک او به المپ برسد، توسط زئوس از اسب سرنگون شد و پگاسوس به تنهایی به المپ رسید و در آنجا ماندگار شد.

    +کریسائور (Chrysaor)

    کریسائور، دومین فرزند مدوزا و پوزئیدون است. درباره این موجود اطلاع زیادی در دست نیست، تنها میدانیم که او به احتمال زیاد یک غول بوده و جنگجویی قدرتمند به شمار می آمده است و نام وی شمشیر طلایی معنا میدهد.

    منبع سایت سیمرغ (http://www.senmerv.com
    )


  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • براستی سحر و جادو چیست!
    ویولت ( 85/2/18 ساعت 6:58 ع )

    به راستی سحر و جادو چیست ؟ آیا واقعیت دارد ؟ قبل از پرداختن به جواب این سئوالها بهتر است در ابتدا عامل پیدایش سحر و جادوگری را مورد بررسی قرار دهیم .



    فرهنگ جادویی1 از هنگامی به وجود آمد که بشر خواص گیاهان را یکی بعد از دیگری کشف کرده و دانشِ اثرات مفید و مضر گیاهان پیدا شد و ادامه یافت . انواع گیاهان که گاه موجب بیماری و گاه آرامش و درمان دردها و گاهی باعث مرگ انسان می شده ؛ این امکان را به او داد تا از مرز جامعه ترتمی2 گذشته و با تهیه مواد سمی یا مخدر و یا نیروبخش از گیاهان گوناگون ، در دنیای بهتری زندگی کند .





    همین کشف آثار گیاهان ، نخستین عامل پیدایش جادوگری و سحر شده است . این فرهنگ از نظم و قوانین طبیعی اشیاء الهام گرفته . مثلاً از علایم و نشانه هایی که در اشیاء به ویژه در گیاهان دیده ، ابتدا به صورت زبان جادوگری استفاده کرده و سپس همین نشانه ها و علایم مبنای پیدایش خط گردیده است .3



    می بینیم که ریشه و عامل اصلی سحر و جادو چیزی عجیب و غریب نبوده بلکه بشر به خاطر رسیدن به خواسته های نامشروع خود از این حرفه در راه باطل استفاده کرده و با انجام اعمالی که امکان وقوع دارند و در شرع از آن نهی شده ذهن و فکر و وقت افراد را به این موضوع متوجه ساخته است .



    حقیقت سحر چیست ؟


    سحر در اصل به معنی هر کار و هر چیزی است که مأخذ آن مخفی و پنهان باشد ولی در زبان روزمره به اعمال خارق العاده ای گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام می شود و‌آثاری از خود در وجود انسانها به جا می گذارد و گاهی یک نوع چشم بندی و تردستی است و گاه تنها جنبه روانی خیالی دارد .4



    سحر از نظر لغت :



    در مفردات راغب ذیل کلمه السُّحاره ( سحر ) به سه معنی اشاره شده :



    ▄▀▄ خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت ، همانند شعبده و تردستی .

    ▄▀▄ جلب شیطانها از راههای خاص و کمک گرفتن از آنان.

    ▄▀▄ ممکن است با وسایلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد . مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی در آورد . ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد .


    آیا سحر واقعیت دارد ؟


    از بررسی حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقات آن در سوره های قرآن از قبیل طه ، شعراء ، یونس ، اعراف و ... راجع به سرگذشت پیامبران خدا : موسی ، عیسی و پیامبر اسلام به این نتیجه می رسیم که سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم می شود :



    1. آنجا که مقصود از آن فریفتن و تردستی و چشم بندی است و حقیقتی ندارد . چنانکه می خوانیم :



    « ... فَاذا حِبالُهُم وَ عِصِیُّهُم یُخَیِّلُ الیهِ من سِحرهم اَنها تَسعی » 5

    ( آنها بساط خویش افکندند ) که ناگاه در اثر سحر ، پنداشتی چوبها به جنبش و حرکت در آمد .



    از این آیات روشن می شود که سحر دارای حقیقتی نیست که بتواند در اشیاء تصرف کرده و اثر بگذارد بلکه این تردستی و چشم بندی ساحران است که این چنین جلوه می دهد .



    2. از بعضی آیات قرآن استفاده می شود که بعضی از انواع سحر به راستی اثر می گذارد. مانند این آیه که می فرماید : 



    آنها سحرهایی را فرا می گرفتند که میان مرد و همسرش جدایی می افکند . 



    ولی آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانی دارد و یا اینکه اثر جسمانی و خارجی هم ممکن است داشته باشد ؛ در آیات اشاره ای نشده است و بعضی معتقدند اثر سحر تنها در جنبه های روانی است . در اینکه آیا سحر واقعیت دارد یا جزء خرافات است بین علمای اسلام به ویژه علمای شیعه وسنی اختلاف نظروجود دارد . بیشتر علمای شیعه سحر را صرف خرافات می دانند و به همان آیه 66 سوره طه یا 116 سوره اعراف استدلال می کنند . اما از بین اهل سنت بعضی ها قایلند به اینکه سحر حقیقت دارد .7



    شیخ طوسی از بزرگان علمای شیعه ، در کتاب خلاف می گوید : « نزد بیشتر علما و ابی حنیفه و مالک و شافعی ، سحر حقیقت دارد و با جادو می توان کسی را کشت یا مریض کرد یا دستش را فلج نمود یا بین زن و شوهر تفرقه انداخت . » در مقابل ، ابوجعفر استر آبادی می گوید : « سحر حقیقت ندارد بلکه صرف تخیل و چشم بندی است . افراد بزرگی مانند علامه حلی در حقیقت داشتن سحر تردید کرده و مواردی از سحر را که در تاریخ ذکر شده نقل کرده اند . » 8



    آنهایی که معتقدند سحر از خرافات است در مقام توجیه اثر سحر گفته اند : اگر مسحور بداند که درباره او سحر کرده اند ؛ توهم مسحور شدن باعث می شود که اثر سحر در او ظاهر شود . مثل تلقین به مریض .



    به طور کلی آنها می گویند سحر از خرافات است ؛ به ماجرای حضرت موسی و ساحران استدلال می کنند . اما آنها که معتقدند سحر واقعیت دارد ؛ به موارد تجربی در جامعه استناد می کنند که مکرر دیده شده بر اثر سحر ، محبتی از شخص در دل دیگری ایجاد شده ، یا زن و شوهری صمیمی بر اثر سحر از هم جدا گشته یا چیزهای به سرقت رفته پیدا شده اند .





    چگونگی تأثیر سحر :



    مرحوم مجلسی می نویسد : « بر حسب اقسام گوناگون سحر ، چگونگی تأثیر آن نیز فرق می کند .پس آن قسم که از قبیل شعبده است کیفیتش نیز روشن است ؛ با حرکات سریع دست ، از خطای دیگران استفاده می کنند . اما اینکه به وسیله جادو، حب و بغضی یا غم و ناراحتی در قلب کسی به وجود بیاید ؛ ظاهر این است که خداوند همان گونه که در ادویه ، خواص دارویی قرار داده ؛ در اعمال ساحر یا اورادش نیز این خاصیت را نهاده است . یا اینکه اجنه و شیاطینی که توسط ساحر به استخدام گرفته می شوند موجب حب و بغض می گردند. اما اینکه بعضی ادعا می کنند ساحربا کمک سحرباران نازل می کند یا ابرها را جمع می نماید ؛ ما قبول نداریم که چنین چیزی ممکن باشد تا بتوان به وسیله جادو درعالم بالا تصرف نمود.» 9



    حکم سحر در اسلام:

    مرحوم فخر المحققین در کتاب ایضاح ادعا کرده که حرمت سحر و جادو از ضروریات دین اسلام است وهرکه جادو را حلال بداند کافر است . شیخ انصاری در کتاب مکاسب گفته که هر چند ما مطمئن به اجماع علما در این خصوص نیستیم ولی ادعای ضروری دین از چیزهایی است که ما مطمئن به حرمت این عمل می شویم و علما در همه اعصار بر حرمت جادو و جادوگری اتفاق داشته اند .


    اما آیا اینکه به طور مطلق حرام است یا بعضی جاها استثناء شده ؛ ظاهراً آن گونه سحر که برای مقاصد درست به کار گرفته می شود مانند فتح سرزمین کفر یا بقای عمارت و ... و به خصوص باطل کردن سحر با سحر جایز می باشد . 10



    در تفسیر نمونه آمده : سحر در اسلام ممنوع و از گناهان کبیره است . چرا که در بسیاری از موارد ، باعث گمراه ساختن

    مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه عقاید افراد ساده ذهن می شود . البته این حکم مانند بسیاری از احکام دیگر موارد استثناء نیز دارد ؛ از جمله فراگرفتن سحر برای ابطال آن و یا برای از بین بردن اثر آن در مورد کسانی که از آن آسیب دیده اند . 11




    سحر در عصرما :


    امروزه یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه های خود را عملی می ساختند :



    ◄ استفاده از خواص ناشناخته فیزیکی و شیمیایی اجسام . همان طور که در داستان ساحران زمان موسی آمده که آنها با استفاده ازخواص فیزیکی و شیمیایی مانند جیوه و ترکیبات آن توانستند چیزهایی به شکل مار بسازند و به حرکت درآورند .



    البته استفاده ازخواص فیزیکی و شیمیایی اجسام هرگز ممنوع نیست . بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگی از آن استفاده کرد . ولی اگر از خواص مرموز آنها برای اغفال و فریب مردم ناآگاه استفاده شود و به راههای غلط سوق داده شود یکی از مصادیق سحر محسوب خواهد شد .



    ◄ استفاده از خواب مغناطیسی ، هیپنوتیزم ، اینه تیسم و تله پاتی ( انتقال افکار از فاصله دور ) که اگر کسی از آنها استفاده سوء کند سحر محسوب می شود .



    اما آنچه در جامعه فعلی به ویژه غرب رواج پیدا کرده ساخت فیلم هایی با مضمون خرافی و جادوگری همچون جن گیر و... می باشد که غالباً اثرات سوئی بر روی مخاطبان خود به جای می گذارند و آنها را به عالم خیال و دنیایی غیر واقعی و دست نیافتنی سوق می دهند . با توجه به اینکه اکثر مخاطبان این گونه فیلمها جوانان و نوجوانانی هستند که در حساس ترین مرحله زندگی خود که مرحله ثبوت شخصیت و افکار آنهاست به سر می برند و همچنین نیاز جامعه به مغزهای متفکر جوان ، زنگ خطری است برای خانواده ها و تمامی مسئولان و دلسوزان تا نسل جوان جامعه را از افتادن در ورطه موهومات و خرافات نجات دهند و زمینه های شکوفایی و رشد استعدادهای آنان را فراهم کنند . بدین منظور و برای جلوگیری از روند رو به رشد گرایش جوانان به این گونه برنامه ها و مجالس ، پرداختن به این مسائل به روشهای کاملاً علمی و نو و جواب گویی به سئوالات و شبهات وارده از ضروریات است .



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • -دسته بندی جادوگران
    ویولت ( 85/1/26 ساعت 8:18 ع )

    اینو از سایت جادوگران برداشته ام

    به نظر خودم خیلی قشنگه

     
    جادوگر به طور کلی می تواند هر نوع فعالیت مافوق طبیعی و یا جادویی داشته باشد( اسم کلی) تقریبا تمام جادوگران دارای یک وسیله ( شمشیر بیشتر چوب یاعصا) بوده اند که از آن به عنوان Medium(واسط) برای انتقال قدرت جادویی خود استفاده می کردند بعضی از جادوگران هم بخشی یا تمام قدرتشان در عصا و یا چوب جادوییشان بوده است. همچنین خواندن ورد نیز خصوصیاتی هست که تقریبا تمام جادوگران داشته اند. نکته ای را که لازم است اضافه کنم این است که هیچ کدام از این تعاریف صد در صد نیستند و داستان هایی بودند که سنت شکنی کردند. مثل بانشی مرد در بعضی داستان ها و یا میج هایی که گوی بلورین داشتند و ... ولی عموما داستان نویسان به این تعاریف قدیمی احترام می گذارند.


    انواع جادوگران


    Mage: استفاده از نیروهای جادویی به صورت وِیژوال (قابل دید) بیشتر در اساتیر Mage ها دارای برج بودند و از آنجا بر مردم نظارت می کردند .عاقل و عموما خوب بودند بیشترین نیرویی که از آنها نام برده شده آذرخش بوده است.Mage ها همچنین در بعضی داستان ها بر عوامل طبیعی مثلا باد کنترل داشته اند.

    Necromancer: طبق اکثر داستان ها در ابتدا Mage بوده اند ولی با شنیدن ندای یک نیروهای سیاه(Dark) و یا یک جادوگر قوی تر سیاه به سمت نیروهای بدی کشیده شده اند تا آنجایی که تحقیق کردم تمام نکرومنسر ها از نیروهای دارک استفاده می کردند و اصولا شخصیت منفی داشته اند. در عکس هایی که از نکرومانسر ها کشیده شده همیشه کتاب وردهای جادویی خود را نیز همراه داشته اند که بسیار هم بزرگ بوده است.

    Sorcerer: این گروه از جادوگران اکثرا در داستان ها دارای گوی بلورین بوده آینده را پیشگویی کرده و کیمیاگری نیز می کردند( نه به صورت وسیع فقط در بعضی داستان ها گفته شده است) معمولا شخصیت مثبت داشته اند و نیروهایی مانند خواندن فکر و یا کنترل اشیاء نیز داشته اند.نیروهای این جادوگران بیشتر به صورت غیر وِیژال بوده و اعمال جادوگری آنها نور و یا اثر قابل رویتی نداشته. خواندن آینده از روی ستارگان نیز از جمله توانایی هایی بوده که سورسررها داشته اند و در داستان ها به آن اشاره شده است. در تصاویر همیشه با کلاه نوک تیز و لباس و یا کلاهی با عکس ستاره و ماه ترسیم شده اند.

    alchemist: این گروه همانطوری که از اسمشان پیدا است کیمیاگر هستند و قدرتشان در استفاده از معجون ها و یا مواد جادویی بوده است. همچنین تبدیل ماده ای به ماده ای دیگر چیزی است که به کرات در داستان ها از آن به عنوان کار اصلی کیمیاگران نام برده شده .

    ٌWitch: (ساحره) جادوگر زن آن هم با قدرت های بد و سیاه ولی در بعضی از داستان ویچ مرد هم داشته ایم( ارباب حلقه ها) و همچنین به ندرت در بعضی از داستان ها ویچ ها دارای شخصیت خوب بوده اند. در قصه های کودکانه همیشه ویچ ها سوار بر جارو بوده اندو لباس سرتاسر سیاه و کلاه سیاه نوک تیز داشته اند. در اساتیر خود ما هم به صورت پیرزن خمره سوار وجود داشته اند.

    banshee: موجودی سرگردان بین دنیای زنده ها و مرده ها دارای قدرت های جادویی . در داستان ها عموما ویچ ها بعد از مرگ به بانشی تبدیل می شوند. و یا زن هایی که در قبال ازدست دادن روح(Soul) خود قدرت های جادویی به دست آورده و به بانشی تبدیل می شوند.

    Shaman: (جادوگران قبیله) تقریبا اکثرا زن بوده اند. شمن ها وجود داشته اند و هنوز نیز به عنوان پزشک قبیله در قبیله های آفریقا وجود دارند. در داستان ها شمن ها دارای قدرت های بسیار قوی مثل ایجاد آتش فشان بودند و در روایات آمده که بعد از مرگ به یکی از خدایان تبدیل می شوند. شمن ها قدرت های درمانگر زیادی داشته اند و دانشمندان احتمال می دهند که آنها به نوعی انرژی درمانی انجام می داده اند.



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================
  • چرا برخی از انسان ها خود به خود آتش می گیرند؟
    ویولت ( 85/1/26 ساعت 7:4 ع )

    چرا برخی از انسانها به خودی خود اتش میگیرند.؟

     

    در زمستان سال 1965 رویداد شگفت انگیزی در ایالت کالیفرنیا رخ داد که نه تنها باور کردنش دشوار بود, بلکه هیچ کارشناسی نتوانست توضیح قانع کننده ای درباره این حادثه بدهد . در انروز مردی برای دیدن دوست هفتاد ساله اش " هربرت شین " به خانه او رفت , ولی با منظره وحشتناک و درداوری و در عین حال اسرار امیزی روبرو شد . دوست سالخورده اش , در حالیکه از ناحیه سینه, پشت و کفل به شدت سوخته بود , کف اشپزخانه افتاده بود . ان مرد بی درنگ دوست خود را به بیمارستان رساند , اما تلاش پزشکان به جائی نرسید و " هربرت شین " نیمساعت بعد در بیمارستان در گذشت . هنگام وقوع این حادثه " هربرت شین " در خانه تنها بود, هر چند جای جای بدنش سوخته بود . اما اثری از اتش سوزی در هیچ کجای خانه و حیاط دیده نمی شد . همین موضوع افرادی را که مامور تحقیق درباره این حادثه شده بودند, سخت بهت زده ساخت . هیچ نشانه ای از اتش یافت نشد . با اینحال " هربرت " پیر قربانی شعله های سوزانی شده بود که از یک منبع ناشناخته و نامرئی جسم او را به اتش کشیده بود !! مدارک موجود نشان میدهد که در دسامبر 1956 نیز حادثه مشابه دیگری در هاوائی اتفاق افتاده بود . پرستار جوانی که مراقبت از یک مرد 78 ساله و افلیج به نام " یانگ سیک کیم " را به عهده داشت , همینکه وارد اتاق او شد مشاهده کرد که شعله های ابی رنگی کالبد این مرد بخت برگشته را دربر گرفته اند . هنگامیکه ماموران اتش نشانی به محل حادثه رسیدند, این مرد افلیج و صندلی چرخدارش به تلی خاکستر تبدیل شده بود . عجیب اینکه پرده ها و البسه ای که در ان نزدیکی قرار داشت, صحیح و سالم و دست نخورده باقی مانده بود و هیچ اثری از اتش در انها   به چشم نمیخورد!! معلوم نبود این مرد بی انکه حرارت لازم برای سوختن یک انسان در اطرافش فراهم گردد, چگونه طعمه اتش شده بود و بدنش با اتش سوخته بود!!  اتش سوزی خودبخودی انسان در کشورهای مختلفی اتفاق افتاده و من نمتوانم تمام انها را ذکر کنم  و تنها چند تائی که بسیار مستند است را برای شما دوستان بیان میکنم . در 20 سپتامبر 1938 در چلمزفورد انگلیستان زنی در یک مجلس رقص و در برابر دیدگان همه مهمانان اتش گرفت و هیچکس موفق نشد شعله های اتش را که انگار از پوست و گوشت بدن او شعله می کشید را خاموش کند و در نتیجه این زن بخت برگشته ظرف مدت چند دقیقه به مشتی خاکستر تبدیل شد.. اما انسانهائی هم بودند که از این حادثه جان سالم بدر بردند.. در سال 1960 زن دیگری بنام " لوئیز ماتیوز " که از اهالی فیلادلفیای جنوبی بود بطرز شگفت اوری از یک واقغه باور نکردنی جان سالم بدر برد . در حقیقت او نمونه زنده ای بشمار می رود که میتواند دست کم پاره ای از اینگونه اتش سوزیهای اسرار امیز را برای ما توجیه نماید . در اتاق نشیمن روی کاناپه دراز کشیده بودم . ناگهان توجه من به چیز عجیبی جلب شد . انچه که دیدم یک گلوله اتشین سرخ رنگ و بزرگ بود که از که از

     پنجره بسته عبور کرد و پس از گذشتن از پرده کرکره به داخل اطاق امد . این منظره چنان غافلگیر کننده بود که ابتدا تصور کردم که یک بمب اتمی به روی زمین افتاده است و وحشت زده چهره ام را I resti del dottor Irving Bentleyداخل کاناپه پنهان کردم . ولی گلوله اتشین از اتاق نشیمن گذشت و به اتاق غذاخوری رفت و از پنجره بسته خارج شد !! اما یک گزارش جدید تر و مستندتر از اقای " لایمن " او میگوید : وقتی وارد منزل دخترم شدم بسیار خسته بودم و کمی سرم درد میکرد..حتا حوصله نوه کوچکم را نداشتم به روی مبلی لم دادم و خوابم برد..ناگهان احساس کردم چیزی شبیه روغن داغ را روی دست و نیمه راست سینه ام ریختند و دیگر چیزی یادم نیست چون از هوش رفتم . دختر اقای " لایمن " میگوید: وحشتناک بود . ناگهان با جیغ پدر بسویش نگاه کردم یکطرف بدنش در اتش میسوخت . اقای لایمن یک دست خود را بطور کامل از دست داد و سینه او بیش از 35 درصد سوختگی دارد این حادثه در اکتبر سال 1970 اتفاق افتاد ... دوستانی که علاقه دارند این ماجرا را دنبال کنند میتوانند به ادرس زیر مراجعه نمایند و یا از دوستمان اقای " اریا " بخواهند این مطلب را بطور کامل ترجمه کند ..



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دروغ
    [عناوین آرشیوشده]

    =============================================================